چرا، چطور، چگونه1

تفاوت سوال‌هایی که با «چرا» شروع می‌شوند، با سوال‌هایی که با «چگونه یا چطور» شروع می‌شوند، در چیست؟ ...

Edmund Hussrel

1895-1938 

از روی سوال‌های فرد، بهتر از جواب‌های او می‌توانید درباره‌اش قضاوت کنید (ولتر). 

به‌اعتقاد هوسرل، بنیانگذار پدیدار شناسی، «بسیاری از مشکلات بشر از نوع سوال پرسیدن او شروع می‌شود». بشر موجودی تجربه‌گراست و هنگامی که پدیده‌ای جدید را تجربه می‌کند نتایج آن پدیده در مغز او ثبت می‌شوند و از آن نتایج، در برخورد با پدیده‌های جدید استفاده می‌کند. وقتی با سوالی مواجه می‌‌شویم، ساختار آن سوال نحوۀ مواجهۀ ما با آنرا مشخص می‌کند. به‌عنوان مثال، وقتی سوال با «چرا» شروع می‌شود، مغز ما دنبال جواب در اطلاعات و تجربیات گذشته می‌گردد. به‌عنوان نمونه:

-          چرا آن اتفاق افتاد؟

-          چرا در امتحان قبول نشدم؟

-          چرا استاد موفقی نیستم؟

-          چرا دانشجویان بی‌انگیزه شده‌اند؟

-          و ...

جواب تمام سوال‌های فوق در گذشته است. تجربه نشان داده است که افراد موفق بیشتر سوال‌هایشان را با «چگونه» یا «چطور» شروع می‌کنند:

-          چطور می‌شد آن اتفاق نیافتد؟

-          چگونه می‌توانستم در امتحان قبول شوم؟

-          چطور می‌توانم استاد موفقی باشم؟

-          چگونه می‌توان انگیزۀ دانشجویان را بالا برد؟

-          و....

تفاوت سوال‌هایی که با «چرا» شروع می‌شوند، با سوال‌هایی که با «چگونه یا چطور» شروع می‌شوند، در چیست؟ جواب سوال‌هایی که با «چرا» شروع می‌شوند در گذشته هستند، دلیل و چرایی یک اتفاق و پدیده را بیان می‌کنند و بستگی به‌نوع تجربیات ما دارد. به‌عنوان مثال جواب این سوال از دانشجویان که  «چرا دانشجویان بی‌انگیزه شده‌اند؟» از این دست است: «چون استادان بی‌انگیزه هستند، چون درس‌ها جذاب نیست، چون شرایط تحصیلی نامناسب است، چون مشکلات مالی دارم،  و ...». این جواب‌ها در بهترین حالت دلایلی برای بی‌انگیزگی هستند و با توجه به آنها، دانشجویان می‌پذیرند که به بی‌انگیزگی گردن نهند. در مقابل، جواب سوال‌هایی که با «چگونه یا چطور» شروع می‌شوند دارای ویژگی‌های زیر هستند:

-          علاوه بر پاسخ به‌چرایی مساله، راهکار عملی برای برون‌رفت از آنرا بیان می‌کنند.

-      جواب‌ها منحصرا از تجربیات گذشته منشا نمی‌گیرد و پاسخگویی به‌آنها نیاز به تحقیق و تفکر بیشتر دارند.

-          بر عکسِ سوال‌هایی که با «چرا» شروع می‌شوند، این سوال‌ها جواب‌ آماده ندارند.

مثلا: پاسخ به‌سوال «چگونه می‌توان انگیزۀ دانشجویان را بالا برد؟» به راحتی امکانپذیر نیست و نیاز به‌بررسی و تفکر دارد. نتیجه نیز هرچه باشد یک راهکار عملی است، که ممکن است درست یا غلط باشد، ولی به‌هر حال یک راهکار است.

متاسفانه، بسیاری ازسوال‌هایی که در محیط‌های آموزشی مطرح می‌شوند، با «چرا» شروع می‌شود. باید توجه داشت که پاسخ سوال «چرا نمی‌توانیم...؟» با سوال «چگونه می‌توانیم...؟»، خیلی متفاوت است. پاسخ اولی در بهترین حالت ذکر دلایل ناتوانی و دومی پیشنهاد راه‌کارهایی برای توانستن است. پاسخ اولی باعث ناامیدی و یاس و دومی محرکی برای نگاه به‌آینده و پیشرفت است. پاسخ به چراها در انبار حافظۀ ما است و باید با مدد گرفتن از «تفکر نقاد» آنها را بازیابی کنیم. در مقابل، پاسخ سوال‌هایی که با چطور و چگونه شروع می‌شوند اغلب از پیشتر وجود نداشته و باید با استفاده از «تفکر خلاق»، آنها را تولید کنیم. 


           J.G.Guilford 

    1981-1897        

تفکر عملی ذهنی است و زمانی مطرح می‌گردد که انسان با مسئله‌ای مواجه ‌است و خواستار حل آن است. در این هنگام، در ذهن تلاشی برای حل مسئله آغاز می‌گردد، که آنرا تفکر می‌نامیم. فعالیت برای حل مسئله، از مراحلی تشکیل شده‌است که از تعریف مسئله، به‌‌طور شفاف و ملموس، آغاز می‌گردد؛ با پیدا کردن راه حل‌هایی برای حل مسئله ادامه می‌یابد و با به‌‌کارگیریِ عملی بهترین راه حل و یافتن جواب نهایی، به‌‌پایان می‌رسد. به اعتقاد گیلفورد، روانشناس معروف آمریکایی، افراد به دو شیوۀ همگرا و واگرا تفکر می‌کنند. تفکر نقاد نوعی تفکر همگرا و تفکر خلاق نیز نوعی تفکر واگراست. در تفکر همگرا نتیجۀ تفکر از قبل معلوم است، یعنی همیشه یک جواب (درست یا غلط) وجود دارد. در مقابل، در تفکر واگرا جواب قطعی وجود نداشته و به‌جای آن تعداد زیادی پاسخ وجود دارد، که هرکدام از آنها از نظر منطقی  ممکن است به‌گونه‌ای درست باشند. خلاصه اینکه: حاصل تفکر واگرا تنوع و کثرت ایده‌ها و اطلاعات تولید شده و حاصل تفکر همگرا یکتایی ایده و اطلاعات تولید شده است. 

امروزه خلاقیت، هستۀ فعالیت‌های یک بخش رو به‌رشد از اقتصاد جهانی را، که صنعت خلاق نام گرفته، تشکیل می‌دهد. اعضای صنعت خلاق، یعنی مهندسان خلاق، باید بتوانند داده‌ها و اطلاعات موجود را مورد بررسی موشکافانه قرارداده و راه‌حل‌های بدیعی را برای مسایل پیش رو، یا تولید محصولات جدید، پیشنهاد کنند. مهندسان باید بتوانند تفکر خلاقانه را در روش‌های حل مسئله خود نشان دهند. اساتید مهندسی می‌توانند با طرح سوال‌های با انتهای باز، یعنی سوال‌هایی که بیش از یک پاسخ دارند، تفکر خلاق (واگرا) را در دانشجویان تقویت نمایند.

حسین معماریان- خرداد 1399

[1]  بن‌‌مایۀ این نوشته را از مطلبی که در یک کانال تلگرامی خواندم، گرفتم؛ ولی متاسفانه با تمام کوششی که کردم نتوانستم نویسندۀ آنرا شناسایی کنم.



1813 بازدید
نظر شما چیست
 captcha
چرا، چطور، چگونه1